همسال. همسن. (یادداشت مؤلف) : نخست دارالاماره و مجلس الوزاره که آن درگاه بارگاه سلطان است مشتمل بر دیوانخانه های مرتب... و خدم و حواشی و جوانان یک رنگ و یک دندان نوخاسته. (ترجمه محاسن اصفهان ص 51)
همسال. همسن. (یادداشت مؤلف) : نخست دارالاماره و مجلس الوزاره که آن درگاه بارگاه سلطان است مشتمل بر دیوانخانه های مرتب... و خدم و حواشی و جوانان یک رنگ و یک دندان نوخاسته. (ترجمه محاسن اصفهان ص 51)
تیرانداز ماهری که با یک بار تیر انداختن شکار یا دشمن را از پا درآورد، برای مثال ناوکی کز غمزۀ چشم یک اندازش بجست / گرچه از دل بگذرد پیکانش در بر بشکند (مجیرالدین - ۷۹)، کنایه از نوعی تیر کوچک
تیرانداز ماهری که با یک بار تیر انداختن شکار یا دشمن را از پا درآورد، برای مِثال ناوکی کز غمزۀ چشم یک اندازش بجست / گرچه از دل بگذرد پیکانْش در بر بشکند (مجیرالدین - ۷۹)، کنایه از نوعی تیر کوچک
دندان پیش. دندان مقدم بر دیگر دندانها، طعام اندک که قبل از خوراک خورند. چیزی که نهار بدان شکنند. (غیاث) : هزار توبره بنگ و هزار قاص افیون کم است بهر یکی لمحه پیش دندانش. شفائی (از فرهنگ نظام). ، پیشخورد. (مجموعۀ مترادفات ص 8)
دندان پیش. دندان مقدم بر دیگر دندانها، طعام اندک که قبل از خوراک خورند. چیزی که نهار بدان شکنند. (غیاث) : هزار توبره بنگ و هزار قاص افیون کم است بهر یکی لمحه پیش دندانش. شفائی (از فرهنگ نظام). ، پیشخورد. (مجموعۀ مترادفات ص 8)
ترجمه لثه است. (آنندراج). لثه. (فرهنگ فارسی معین) : ترا در هر بن دندان بود لذت خداوندت به هر نانی که گردانی ز هر حالت خبر دارد. ناصرخسرو. چون گذشت از لب او ریخت بچاه ذقنش آب حیوان بخدا در بن آن دندان است. علی خراسانی (از آنندراج).
ترجمه لثه است. (آنندراج). لثه. (فرهنگ فارسی معین) : ترا در هر بن دندان بود لذت خداوندت به هر نانی که گردانی ز هر حالت خبر دارد. ناصرخسرو. چون گذشت از لب او ریخت بچاه ذقنش آب حیوان بخدا در بن آن دندان است. علی خراسانی (از آنندراج).
دندان سفید. (انجمن آرا). دارای دندان سپید. که دندان او چون سیم سپید بود: سزدکه بگسلم از یار سیم دندان، طمع سزد که او نکند طمع پیر دندان کرو. کسایی. - سیم دندان شدن، شاد و خندان شدن: همه دختران شاد و خندان شدند گشاده رخ و سیم دندان شدند. فردوسی. که با تو چه گفت آنکه خندان شوی گشاده لب و سیم دندان شوی. فردوسی. هر آنگه که بر بزم خندان شود گشاده لب و سیم دندان شود. فردوسی
دندان سفید. (انجمن آرا). دارای دندان سپید. که دندان او چون سیم سپید بود: سزدکه بگسلم از یار سیم دندان، طَمْع سزد که او نکند طَمْعِ پیر دندان کرو. کسایی. - سیم دندان شدن، شاد و خندان شدن: همه دختران شاد و خندان شدند گشاده رخ و سیم دندان شدند. فردوسی. که با تو چه گفت آنکه خندان شوی گشاده لب و سیم دندان شوی. فردوسی. هر آنگه که بر بزم خندان شود گشاده لب و سیم دندان شود. فردوسی
دندان نیش را گویند که هریک از سباع و بهایم را باشد و آن را به عربی ناب گویند. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). دندان نیش که هریک از سباع و بهایم را میباشد. و همچنین مار نیز هست که بدان دندان نیش میزند و آن را به تازی ناب میگویند. (از برهان)
دندان نیش را گویند که هریک از سباع و بهایم را باشد و آن را به عربی ناب گویند. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). دندان نیش که هریک از سباع و بهایم را میباشد. و همچنین مار نیز هست که بدان دندان نیش میزند و آن را به تازی ناب میگویند. (از برهان)
حالت و چگونگی یک دنده. لجاج. عناد. (یادداشت مؤلف). بر یک پا ایستادن کسی است در پیشبرد سخن خود چه درست و چه نادرست و به تازی لجاجت خوانند. (آنندراج). ستیهندگی
حالت و چگونگی یک دنده. لجاج. عناد. (یادداشت مؤلف). بر یک پا ایستادن کسی است در پیشبرد سخن خود چه درست و چه نادرست و به تازی لجاجت خوانند. (آنندراج). ستیهندگی
یخ بند. فسردگی از بسیاری سرما. (ناظم الاطباء). موسم بسیار سرد که آبها یخ بندد. هوای سخت سرد که در آن آب بفسرد و یخ بندد: در آن یخ بندان او باآب حوض غسل کرد. یخ بندان فروردین گلها و شکوفه ها رامی سوزاند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یخ بند شود
یخ بند. فسردگی از بسیاری سرما. (ناظم الاطباء). موسم بسیار سرد که آبها یخ بندد. هوای سخت سرد که در آن آب بفسرد و یخ بندد: در آن یخ بندان او باآب حوض غسل کرد. یخ بندان فروردین گلها و شکوفه ها رامی سوزاند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یخ بند شود
تیر بی ارزش که چون بیندازند جستجوی آن نکنند، تیر کوچکی است که پیکان باریکی دارد و بغایت دور رود: باز در مغرب یک اندازان زخون آفتاب پروز دراعه افلاک گلگون کرده اند. (مجیربیلقانی)، تیری که پیکان دو شاخ دارد تیری که بیکبار انداختن کار دشمن را بسازد: تازند برهدف سینه ما چرخ را هیچ یک انداز نماند. (اثیراخسیکتی)
تیر بی ارزش که چون بیندازند جستجوی آن نکنند، تیر کوچکی است که پیکان باریکی دارد و بغایت دور رود: باز در مغرب یک اندازان زخون آفتاب پروز دراعه افلاک گلگون کرده اند. (مجیربیلقانی)، تیری که پیکان دو شاخ دارد تیری که بیکبار انداختن کار دشمن را بسازد: تازند برهدف سینه ما چرخ را هیچ یک انداز نماند. (اثیراخسیکتی)
دندان پیش دندان مقدم بر دیگر دندانها، طعام اندک که قبل از خوراک خورند چیزی که نهار بدان شکنند: هزار توبره بنگ و هزار قاص افیون کمست بهر یکی لمحه پیش دندانش. (شفائی)، پیشخورد
دندان پیش دندان مقدم بر دیگر دندانها، طعام اندک که قبل از خوراک خورند چیزی که نهار بدان شکنند: هزار توبره بنگ و هزار قاص افیون کمست بهر یکی لمحه پیش دندانش. (شفائی)، پیشخورد
1ـ اگر خواب ببینید هیچ دندانی در دهانتان نیست، نشانه آن است که برای پیش بردن اهدافتان توانایی کافی نخواهید داشت. دیدن افراد بی دندان در خواب، نشانه آن است که دشمنان برای بدنام کردن شما کوشش خواهند کرد -
1ـ اگر خواب ببینید هیچ دندانی در دهانتان نیست، نشانه آن است که برای پیش بردن اهدافتان توانایی کافی نخواهید داشت. دیدن افراد بی دندان در خواب، نشانه آن است که دشمنان برای بدنام کردن شما کوشش خواهند کرد -